|
هر از گاهی از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره می زند ! خنجری که در پشتم فرورفته در می اورم، میبوسمش... صیقلی عاشقانه... اندکی نمک به رویش... نوازشش کرده و دوباره بر سر جایش میگذارم، از قول من به او بگویید خیالش تخت... من دیوانه، هنوز به خنجرش هم وفادارم...!! نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |